برخواسته از دل...

برخواسته از دل...

دسته بندی : <-PostCategory->

نميدونم از کجا شروع کنم قصه ي تلخ سادگي مو

نميدونم چرا قسمت ميکنم روزاي خوب زندگي مو

چرا تو اول قصه همه دوسم ميدارن؟!

وسط قصه ميشه سر به سر من ميزارن؟!

تا مياد قصه تموم شه همه تنهام ميزارن؟!

ميتونم مثل همه دو رنگ باشم دل نبازم

ميتونم مثل همه يه عشق بادي بسازم

که با يه نيش زبون بترکه و سوراخ بشه

تا بيان جمش کنن حباب دل سراب بشه

ميتونم بازي کنم با عشق و احساس کسي

ميتونم درست کنم ترس دل و دلولپسي

ميتونم دروغ بگم تا خودمو شيرين کنم

ميتونم پشت دلا قايم بشم کمين کنم

اما با اين همه حرف باز منم يکي مثل اونام

يه دروغگو ميشمو هميشه ورد زبونام

به نفر پيدا بشه به من بگه چيکار کنم

با چه تيري اوني که دوسش دارم شکار کنم؟!



نظرات شما عزیزان:

قاصدک آبیز
ساعت21:41---9 آذر 1391
سلام خوبی محمد وبت خیلی قشنگ بود ایه مطلب ازهمه زیباتر بود ؛شادباشی موفق


شب خوش


قاصدک ابیز


قاصدک آبیز
ساعت21:36---9 آذر 1391
سلام خوبی محمد وبت خیلی قشنگ بود ایه مطلب ازهمه زیباتر بود ؛شادباشی موفق
شب خوش
قاصدک ابیز


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
نویسنده: mohamad reza ebrahimi | 6 شهريور 1389برچسب:, - 1:27

آخرین مطالب

 

آرشیو

لینکستان

نویسندگان

ADS

درباره ما